پس از غروب خورشيد و با تاريک شدن هوا، دوزخيها برميخيزند ــ شياطيني با قدرتهايي ماورائي که نفرت از انسانها در وجودشان زبانه ميکشد. صدها سال است که شياطين، شب را آکنده از وحشت کردهاند و آهسته آهسته انسانها را که پناهگاهي جز حصار امن حرزها ندارند، شکار ميکنند. حرزها، علامتها و طلسمهايي قدرتمند هستند که ريشه در افسانهها دارند و ديوار حفاظتي آنها به طرز وحشتناکي شکننده است؛ اما هميشه همينگونه نبوده است. زماني مردان و زناني بودهاند که در نبردي پاياپاي با دوزخيها ميجنگيدند، اما آن روزها سپري شده است. دوزخيها هر شب قدرتمندتر از شب قبل ميشوند، در حالي که تعداد انسانها در اثر حملات بيامان آنها کاهش مييابد. حال که اميد به آينده رو به رنگ باختن است، سه بازماندهي جوان از حملات وحشيانهي شياطين، قدم از امنيت متزلزل حرزها بيرون ميگذارند و خطر را به جان ميخرند تا نوميدانه رازهاي گذشته را دريابند...