قلب آدلينا آموترو هم توسط دوستان و هم خانواده، به درد آمده و او را به مسير تلخ انتقام هدايت کرده. حال که به عنوان گرگ سفيد شناخته شده و همه از او ميترسند، به همراه خواهرش از کنترا ميگريزد تا به اميد ساختن لشکري از متحدانِ خودش، برگزيدگان جوان ديگري را بيابد. هدف او مبارزه با سپاه تفتيش است؛ سربازان شنل سفيدي که يک بار نزديک بود او را بکشند.
اما آدلينا قهرمان نيست. قدرتهايش که تنها از ترس و نفرت تغذيه ميشوند، کمکم از کنترلش خارج ميشوند. او به دوستان برگزيدهي تازه يافتهاش اعتماد نميکند. ترن سانتورو، فرمانده مفتشان ميخواهد او را بکُشد. و دوستان سابقش، رافائل و خنجرداران، ميخواهند مانع عطش او به انتقام شوند. آدلينا براي چنگ زدن به نيکي درونش تقلا ميکند. اما وقتي وجود کسي به تاريکي بسته است، چطور ميتواند خوب باشد؟
ماري لو، نويسندهي کتاب پرفروش برگزيدگان جوان، در پيِ آن ماجرايي منقلب کننده و وجدآور ارائه کرده است.