پس از جنگ نابودگر در ماهورتپه، طبيب گروهان سياهِ رو به زوال را در جستجوي تاريخچههاي گمشده به سوي جنوب هدايت ميکند. تاريخچهها به کاتووار بازگردانده خواهد شد. کاتووار، کيلومترها دورتر، شهري که ممکن است تنها در افسانهها وجود داشته باشد... خاستگاه اولينِ گروهانهاي آزاد.
گروهان به پيش ميرود و با هر گام، پيکري سايهوار و کلاغهاي لاشخور، در پيشان روان هستند. از دلِ جنگلي مملو از حشرات، رودهايي پر از دزدان درياييِ تشنه به خون و شهرهايي ويرانشده يا همچنان آباد و وحشتزده از گروهاني سابق، به سوي جنوب سفر ميکنند و در اين حين بر نفراتشان افزوده ميشود و سرانجام هزاران سرباز به آنان ميپيوندند.
اما همواره چشمهايي آنان را زير نظر دارد؛ اربابان سايه، دشمن مرگباري جديد... موجوداتي پيچيده که با تاريکي و مرگ سروکار دارند: موجوداتي قدرتمند و سايهوار که مصمم هستند دنيا را در آغوش ناپاکِ خود خفه سازند. اين اولين دور از يک بازي مرگبار است و گروهان سياه اميدي به پيروزي در اين بازي ندارد.