حالا هادسون پسر نوجوان يازده ساله اي است که در مقطع دبستان در نيويورک مشغول تحصيل است و با محيط پيرامونش خو گرفته است. اما رزي به يک باره اعلام مي کند که موقعيت شغلي مناسبي در استراليا به او پيشنهاد شده و تمايل دارد براي ارتقا شغلي پيشنهاد را بپذيرد و از خانواده مي خواهد تا او را در اين امر همراهي کنند ولي به نظر هادسون تمايل چنداني به تغيير و جابجايي ندارد. به هر ترتيب آنها به استراليا و شهر ملبورن عزيمت مي کنند. بعد از يافتن مدرسه براي هادسون، جاگيرشدن رزي در شغل جديد و دان به عنوان استاد ژنتيک کم کم ردپاي مشکلات در زندگي شان پيدا مي شود که البته اين مشکلات مربوط به رفتار و روحيات هادسون است. دان مثل هميشه به منظور رفع اين مشکلات دست به کار مي شود و در اين بين اتفاقات و حوادث غيرمترقبه اي مي افتد که...